من شهید بروجردی را از اوایل پیروزی انقلاب شناختم. اواسط سال 1358 شورای انقلاب مرا مأمور کرد که بروم کارهای سپاه را به عهده بگیرم. کسانی که در سپاه بودند، به من مراجعه کردند و گفتند خوب است که شهید بروجردی را بگذارید منطقه غرب کشور. موافقت کردم و شهید بروجردی را فرستادیم آنجا. یادم میآید در سالهای 60 و 61 بود که حضور ضد انقلاب در منطقه غرب کشور، یک حضور بسیار فعالی شده بود. از طرف عراق تغذیه میشدند، هم تغذیهی مالی و هم تغذیهی تبلیغاتی و هم تغذیهی تسلیحاتی. مرحوم شهید بروجردی در این زمینهها بسیار فعال بود. یکبار در سال 59 یا اوایل 60 رفتم منطقه غرب، ایشان آن وقت در باختران بود و از نزدیک شاهد کار او بودم. اما چیزی که من از شهید بروجردی در آنجا احساس کردم و یک احترام عمیقی از او در دل من به وجود آورد این بود که دیدم این برادر، با کمال متانت و با کمال نجابت، به تنها چیزی که فکر میکند، مسئولیت و وظیفه است. من تصور میکنم روحیهی آرامش و نداشتن حالت ستیزهجویی با دوستان و گذشت و حلم در مقابل کسانی که تعارضهای کاری با او داشتند، نشانهی آن روح عرفانی شهید بود. 1366/7/15