در نزدیکی کرخه نور، شهید عزیز، حسین آقای علمالهدی رضواناللهتعالیعلیه و بقیهی جوانانی را که همراه او بودند و با دست خالی، بدون تجهیزات، اما با دلی سرشار از عشق و ایمان و با قلبی استوار از اتّکا و توکّل به پروردگار به این طرف میآمدند، ملاقات کردم. از شهید علمالهدی پرسیدم: «شما از سلاح و تجهیزات چه دارید که اینگونه مصمّم به جنگ دشمن میروید؟» دیدم اینها دلهایشان آنچنان به نور ایمان و توکّل به خدا محکم است که از خالی بودن دست خود هیچ باکی ندارند. حرکت کردند و رفتند. آنها خواستار جهاد در راه خدا و پذیرای شهادت در این راه بودند؛ چون میدانستند حقّند. ۱۳۷۵/۱۲/۲۰