-
به مناسبت درگذشت ستارخان
در مقابل بیگانه | جهتگیری ستارخان و باقرخان در مشروطیت، درست نقطهی مقابل جهتگیری کسانی بود که مشروطیت انگلیسی و مشروطیتِ زیر پرچم بیگانه را میخواستند. ستارخان در سخنرانی و اعلامیهاش میگفت: «من میخواهم زیر پرچم اباالفضلالعباس حرکت کنم». بودند کسانی که میخواستند نهضت را بکشانند به سمت حرکت انگلیسی، اما ستارخان ایستادگی کرد. بعد هم همانها بودند که مرحوم ستارخان و مرحوم باقرخان را کشاندند تهران و در باغ اتابک، آنها را از بین بردند. 1385/11/28
-
انتشار به مناسبت سالروز شهادت شهید حسن تهرانی مقدم
مدیر واقعی | شهید تهرانی مقدم سراپا اخلاص بود. من بیست و پنج شش سال است که ایشان را از نزدیک میشناسم. همت خیلی بلندی داشت. افقهای خیلی بلندی را میدید. یکی از خصوصیات برجستهی ایشان، مدیریت بود. یک مدیر طبیعی بود، درس مدیریت هم نخوانده بود؛ اما واقعاً یک مدیر بود. 1390/09/01
-
بزرگداشت روز ملی مبارزه با استکبار
به همت دفتر نمایندگی حفظ و نشر آثار حضرت آیتاللهالعظمی خامنهای (مدّظله العالی) در مشهد، روز دوشنبه 14 آبان ماه مراسم بزرگداشت روز ملی مبارزه با استکبار و گرامیداشت سالروز تسخیر لانه جاسوسی آمریکا با سخنرانی دکتر حمیدرضا مقدمفر مشاور رسانه ای فرمانده کل سپاه و با حضور جمعی از مسئولان و دانشجویان در محل سالن آمفی تئاتر دانشگاه علوم اسالمی رضوی، برگزار شد.
-
به مناسبت سالگرد درگذشت مرحوم عسگراولادی
انقلابیِ متدین | مرحوم عسگراولادی انصافا متدین، متعبد، پایبند به مسائل شرعی و دینی به معنای واقعی کلمه بود. انگیزهی این مبارزاتی هم که ایشان میکرد تدین بود، یعنی واقعا احساس مسئولیت میکرد. انسان اخلاقیِ دینی بود، یعنی آدم صبوری بود، آدم بسیار متینی بود، آدم بسیار باانصافی بود که این را ما در رفتارهای ایشان میدیدیم، آدم مراقبی بود. 1392/10/17
-
وزیرِ شهید
وزیرِ شهید | بنده ایشان را قبل از شهادت هم از نزدیک میشناختم. قبل از اینکه وزیر شود، در جلسهای که با مرحوم آقای بهشتی و بعضی دیگر در منزل یکی از دوستان برگزار شد، از ایشان هم دعوت کردند که بیاید تا ما ایشان را از نزدیک برانداز کنیم؛ چون بنا بود وزیرِ شهید رجایی شود. مرحوم رجایی مشورت میکرد و اصرار داشت ما نظر بدهیم. آقای تندگویان به جلسه آمد و به تعبیری باید بگویم همه را مرید خودش کرد. 1378/09/28
-
الگوی سیزدهساله
امروز «روز جوان و نوجوان» است و مناسبت آن هم شهادت یک نوجوان بسیجی شهید حسین فهمیده است. او سیزده ساله بود؛ اما با رشد، با شعور، با اراده و مصمّم، کشور خود را میشناخت، امام خود را میشناخت، دشمن خود را میشناخت، اهمیت وجود و فعّالیت خود را هم میشناخت و رفت این سرمایه را تقدیم عزّت کشور و آینده انقلاب و منافع و مصالح مردم کرد. جسم او رفت؛ اما روحش زنده ماند، یادش ابدی شد و خاطرهاش به صورت اسطوره درآمد. 1377/08/08
-
شاعر فرزانهی انقلاب
با اندوه و دریغ، خبر تلخ درگذشت شاعر فرزانهی انقلاب دکتر قیصر امینپور را دریافت کردم. از دست دادن او برای اینجانب و برای همهی اصحاب شعر و ادب، خسارتبار است. او شاعری خلاق و برجسته بود و همچنان به سمت قلههای این هنر بزرگ پیش میرفت. درگذشت او آرزوهایی را خاک کرد؛ ولی امید است راه فتح قلهها را دوستان و یاران نزدیک و شاگردان این عزیز، ادامه دهند. او و دوستانش نخستین رویشهای زیبا و مبارک انقلاب در عرصهی شعر بودند و بخش مهمی از طراوت و جلوهی این بوستان، مرهون ظهور و رشد آن عزیز و دیگر دوستان همراه اوست. 1386/08/09
-
کهنمردِ دانشمند
آیتاللّٰهالعظمی آقای حاج سید ابوالقاسم خویی، یکی از نخستین کسانی بود که پس از شروع نهضت اسلامی به رهبری امام خمینی رضواناللّٰهتعالیعلیه، حوزهی علمیهی نجف را به اهمیت حوادث ایران متوجه ساخت و کوششی ارجمند در همراهی با حرکت عظیم روحانیت و مردم در ایران، مبذول کرد. در نهضت خونین مردم عراق در رمضان سال ۱۴۱۱ هجری قمری، قطب اصلی نهضت و مرکز صدور حکم قیام اسلامی بود و به همین سبب، پس از سرکوب شدن این نهضت به وسیلهی رژیم خونخوار بعثی، این کهنمرد دانشمند، مورد آزار و شکنجه و اهانت مأموران سنگدل بعثی قرار گرفت و در معرض خطر جدی واقع شد. پس از آنکه به فضل الهی از خطر نجات یافت، تا مدتها در شرایط سخت، زیرنظر مأموران بعثی قرار داشت. عمر طولانی و پربرکت این مرد بزرگ که نزدیک به یک قرن امتداد یافت، سرشار از آزمایشهای الهی و نمایشگر سعی و تلاش یک انسان مؤمن و پرهیزگار است. 1371/05/18
-
سیاستمدار صادق
این عالم بزرگوار از جملهی نخستین مبارزان راه دشوار انقلاب و از چهرههای اثرگذار و یاران صمیمی نظام جمهوری اسلامی و از وفاداران غیور و صادق امام بزرگوار بود و در همهی عرصههای مهم کشور در دوران انقلاب شجاعانه و با صراحت تمام نقشآفرینی کرد. از عضویت در شورای انقلاب و سپس تشکیل کمیتههای انقلاب در آغاز تأسیس نظام اسلامی تا تصدی وزارت کشور و سپس قبول نخستوزیری در یکی از سختترین دورانهای جمهوری اسلامی، و تا ورود در عرصهی تولید علم و تربیت جوانان صالح و تأسیس دانشگاه امام صادق(علیهالسلام) و تا امامت جمعه تهران و سرانجام ریاست مجلس خبرگان، همه جا و همه وقت در موضع یک عالم دینی و یک سیاستمدار صادق و یک انقلابی صریح ظاهر شد و هرگز ملاحظات شخصی و انگیزههای جناحی و قبیلهای را به حیطهی فعالیتهای گسترده و اثرگذار خود راه نداد. 29/07/1393
-
چهرهی نورانی
این رزمندهی قدیمی و صمیمی و پرتلاش، جوانیِ پاک و متعبّد خود را در جبهههای شرف و کرامت، در دفاع از میهن اسلامی و نظام جمهوری اسلامی گذرانید و مقطع پایانی عمر بابرکت و چهرهی نورانی خود را در دفاع از حریم اهلبیت علیهمالسلام و در مقابله با اشقیای تکفیری و ضد اسلام سپری کرد، و در همین جبههی پر افتخار به آرزوی خود یعنی جان دادن در راه خدا و در حال جهاد فی سبیل الله نائل آمد و فضل و رحمت الهی بر او گوارا باد. 1394/07/18
-
هنرمند مؤمن
شعر روان و دلنشین این هنرمند مؤمن که غالباً در خدمت معارف و ارزشهای دینی است، یادگار ارزندهی او در اینجا و ذخیرهی گرانبهای او برای نشأهی اخروی است انشاءالله. خداوند او را با شهیدان محشور فرماید که همواره محافل یاد آنان را با سرودههای خود رونق میبخشید. 1401/07/16
-
چهرهی درخشان
چهرهی درخشانی را سراغ داریم که داوطلبانه از ارتش جمهوری اسلامی ایران به سپاه پاسداران انقلاب اسلامی منتقل شد و در رتبههای بالا و ممتاز سپاه پاسداران قرار گرفت و خدمات بسیار باارزشی انجام داد و در آخر کار هم به افتخار شهادت در راه خدا نائل شد. شهید کلاهدوز یک افسر ارتشی بود و سپاه او را پذیرا شد و همیشه حضور این ارتشیِ مطّلع در ردههای بالای سپاه پاسداران تا حیات آن عزیز بزرگوار، آثار و برکاتی داشت. 09/08/1368
-
شهیدِ دائمالسفر
فلاحی آدم محترمی بود. یک سفر با هم میرفتیم چابهار، ماه رمضان بود. خب توی هواپیما همه مسافرند دیگر! غذا آوردند و همه خوردیم؛ اما فلاحی نخورد. گفتیم آقای فلاحی شما چرا غذا نخوردید؟ گفت: من روزه هستم، گفتیم: توی سفر؟ گفت: من دائمالسفرم. شغلم است. برای همین روزهام را نمیخورم. بعد به من گفت که من از شش سالگی تا حالا روزهام ترک نشده. (خاطرهی رهبر انقلاب از شهید فلاحی، مستند در لباس سربازی)
-
برگی از خاطرات
ماجرای یک توطئه
نیروهای جهادیِ نیروی هوایی، در خود نیروی هوایی کارهای بزرگی را انجام دادند. جزو اوّلین کارهایی که در سال ۵۸ انجام گرفت، خنثی کردنِ توطئه در پایگاه تبریز بود. آن وقت شهید فکوری فرمانده پایگاه تبریز بود؛ در پایگاه تبریز یک توطئهای راه افتاد، حتّی آن افراد اخلالگر، این شهید را هم به یک نحوی محاصره کرده بودند، شبیه دستگیر کردن؛ بچّههای انقلابیِ خودِ نیرو بدون اینکه از جایی کمک بخواهند، رفتند آنها را متفرّق کردند و شهید فکوری را برداشتند آوردند تهران. 19/11/1400
-
شهید عزیزِ خرمشهر
یادی از «محمّد جهانآرا» شهید عزیزِ خرمشهر و شهدایی که در خرمشهرِ مظلوم آنطور مقاومت کردند بکنم. آنروزها بنده در اهواز از نزدیک شاهد قضایا بودم. خرمشهر در واقع هیچ نیروی مسلّحی نداشت؛ نه که صدوبیست هزار نداشت بلکه دههزار، پنجهزار هم نداشت. محمّد جهانآرا و دیگر جوانان ما در مقابل یک لشکر مجهّز زرهی عراقی با یک تیپ نیروی مخصوص و با نود قبضه توپ که شب و روز روی خرمشهر میبارید، سی و پنج روز مقاومت کردند.22/01/1382
-
قطب نما
کتاب شیرین
من توصیه میکنم این کتابهایی را که دربارهی شهدا و ایثارگران دوران دفاع مقدس نوشته شده و شخصیتهای اینها را تشریح میکند، بخوانید. هم کتابهای شیرین و پر جاذبهای است، هم ذهن شما را با مسائل بسیاری آشنا میکند
-
روحانی کامل
مرحوم شهید مدنی حقیقتاً یک مصداق بارزی از روحانی کامل بودند. اوّلاً ایشان عالم بود، فقیه بود. ثانیاً اهل بیان و تبیین بود در بین قشرهای مختلف؛ ایشان در میان جوانها میتوانست کاملاً با مخاطب جوان ارتباط برقرار کند. من در اوایل یا اواسط امامت جمعهی ایشان به تبریز رفتم و دیدم ایشان آنچنان با جوانهای کمسال، گرم و صمیمی است که واقعاً مثل اینکه با پدرشان حرف میزنند، با برادر بزرگشان حرف میزنند! عالمی بود که اهل مبارزه و بینش سیاسی بود. از حدود سال ۵۰ تا پیروزی انقلاب، در غالب اوقات ایشان در تبعید بود. نسبت به مسائل کشور آگاه و اهل عمل و اقدام بود. مرد شجاع، صریح، آمادهی خطرپذیری. در اوایل رفتن ایشان به تبریز و در آن فتنهی موسوم به فتنهی خلق مسلمان، این مرد مثل کوه ایستاد و حتّی جانش در خطر افتاد و اگر ایستادگی ایشان نبود، معلوم نبود که چه میشد. و به نظر من بالاتر از همهی این ابعاد و پشتوانهی همهی این ابعاد، خودسازی و کاری بود که ایشان با خود و با دل خودش کرده بود... واقعاً شهادت حقّ او بود. ۱۳۸۰/۰۶/۱۲
-
روشنفکر مبارز
آقای طالقانی اهل فکر نو بر محور دین و با تمرکز بیشتر بر روی قرآن و نهجالبلاغه بود؛لکن همهی ابعاد شخصیت آقای طالقانی بُعد روشنفکری دینی نیست. یک بُعد مهم، بُعد مبارزه است. خیلیها روشنفکر بودند اهل مبارزه نبودند؛اما آقای طالقانی نه، اهل عمل بود؛ یعنی توی میدان بود. این را ما که با ایشان معاشر بودیم، رفتوآمد میکردیم، میدیدیم. آدمی اهل درد بود و میخواست مبارزه کند؛ لذا تبعات مبارزه را هم قبول کرد و به زندان افتاد. این آدم، آدم صافی بود، روراست بود، بیشائبه و بیشیلهپیله بود. نتیجهی این بیشیلهپیله بودن هم صراحتش بود، صراحت در بیان. 09/12/1389
-
سردارِ شجاع
بوشهر تاریخ روشن و افتخارآمیزی دارد. مردم شجاع و مؤمن در آن منطقه بارها و بارها توانستهاند دشمنان این ملت را به عقبنشینی وادار کنند و آنها را مغلوب کنند. نام سردار مؤمن و شجاعی مثل شهید «رئیسعلی دلواری» از نامهایی است که همیشه دلهای مؤمن را که آشنایی به وضع او و مبارزات او داشتهاند، در سراسر این کشور به خود جذب میکرده است. خدا را شاکریم که بعد از پیروزی انقلاب، این نامی که سعی میشد پنهان بماند و این چهره ناشناخته بماند، بر سر زبانها افتاد؛ او را شناختند، شخصیت او را ستودند، مظلومیت و شهادت مظلومانهی او را همه دانستند و فهمیدند. 1389/04/05
-
معرفی کتاب غنا و موسیقی
موضوع غناء و موسیقی، سابقهی بسیار طولانی در تاریخ بشر دارد و یکی از موضوعاتی است که در میراث مکتوب مسلمانان، احادیث و داستانهای بسیاری دربارهی آن به جا مانده و تقریباً در اکثر کتب فقه و حدیث، از آن و مسائل متعدّد مرتبط با آن سخن رفته است.
-
اهل خودسازی
من شهید عزیزمان محمود کاوه را از بچگیاش میشناختم. پدر این شهید جزو اصحاب و ملازمین همیشگی مسجد امام حسن علیهالسلام بود که بنده آنجا نماز میخواندم و سخنرانی میکردم. دست این بچه را هم میگرفت با خودش میآورد. این جوان جزو عناصر کمنظیری بود که من او را در صدد خودسازی یافتم. حقیقتاً اهل خودسازی بود. در یکی از عملیاتها دستش مجروح شده بود، تهران آمد سراغ من. من دیدم دستش متورّم است. پرسیدم دستت درد میکند گفت که نه. بعد من اطلاع پیدا کردم، برادرهایی که آنجا بودند گفتند دستش شدید درد میکند، این همه درد را کتمان میکرد و نمیگفت. این مستحب است که انسان حتیالمقدور درد را کتمان کند و به دیگران نگوید. یک چنین حالت خودسازی ایشان داشت. ۱۳۶۶/۰۵/۲۷
-
دوست عزیز
دوست عزیز | آیتالله خامنهای حادثهی انفجار دفتر نخستوزیری در هشتم شهریورماه را اینطور نقل میکنند: «من بیمار بودم و تازه از بیمارستان خارج شده بودم و در منزلی استراحت میکردم. مرحوم شهید رجائی و شهید باهنر و برادران دیگر، مسائل را با من در میان میگذاشتند، ولیکن خود من شرکت فعالی در جریانات نمیتوانستم انجام بدهم. در این اواخر که تدریجاً حالم بهتر شده بود، گاهی در جلسات شرکت میکردم؛ کمااینکه در شب قبل از حادثه، من در جلسهای در اتاق خود مرحوم رجائی شرکت کردم؛ بنابراین از محلّ حادثه دور بودم و بعدازظهر هم بود، من هم بیمار بودم و خوابیده بودم. از خواب که بیدار شدم، برادرهای پاسدار گفتند که یک بمب در نخستوزیری منفجر شده و رجائی و باهنر هم آنجا بودهاند؛ من فوقالعاده نگران شدم. با حال بسیار ضعیف و ناتوانی که داشتم، بنا کردم اینجا و آنجا تلفن کردن، اما خبرها همه متناقض و نگرانکننده بود. تا اوایل شب خبر درستی به من نرسیده بود، تا بالاخره مطلب برایم روشن شد. دو دوست عزیز و قدیمی، دو انقلابی، دو عنصر طراز اول جمهوری اسلامی را از دست داده بودیم و من شدیداً احساس غم میکردم. فردا صبح زود با اینکه خیلی بیحال بودم، آمدم برای تشییع جنازه به مجلس و با اینکه اطبّا همه من را منع میکردند که شرکت نکنم، دیدم طاقت نمیآورم که در مراسم شرکت نکنم؛ آمدم آنجا روی ایوان جلوی مجلس و یک سخنرانیای با کمال هیجان کردم.»
-
رفیق قدیمی
من در سال ۱۳۳۶ با مرحوم باهنر آشنا شدم و این آشنایی بعد از گذشت مدتی در سال ۳۸ یا ۳۹ به یک رفاقت نزدیک تبدیل شد. در جریان مبارزات هم که وارد شدیم ایشان یک عنصر فعال بود. در سالهای ۴۴ به بعد ارتباطمان به صورت یک پیوند کاری و مبارزاتی درآمد. در سال ۱۳۴۴ یا ۴۵ در تهران چندین جلسه به طور مخفیانه تشکیل میشد که ادارهی کلی آن جلسات به عهدهی شهید باهنر بود. مرحوم باهنر مسئول هماهنگی این جلسات و تعیین سخنرانها و مدرسینی برای این جلسات بود. یکیدو تا از این جلسات را خودش تدریس میکرد، یکیدو تایش را من تدریس میکردم. این کار مشترک ما بود که آنجا شروع شد و همینطور کار مشترک ما ادامه پیدا کرد. 1361/05/26
-
برگی از خاطرات
مرجع تقلید مردمی
یک خصوصیت مرحوم آیتاللّٰه مرعشی نجفی در قم، انس با مردم بود. ایشان یک مرجع مردمی بود. با مردم ارتباط داشت، مأنوس بود، میآمدند، میرفتند. خیلی راحت با مردم برخورد میکرد. به قدری ایشان با مردم قم ارتباطشان نزدیک بود که خیلیها ایشان را قمی میدانستند. خب ایشان تبریزی بودند؛ اما هیچکس ترکی حرف زدن آقای مرعشی را ندیده بود. ارتباط با مردم یک خصوصیّت برجسته در ایشان بود. ایشان نسبت به امام و انقلاب نیز، از ابتدا همراهی داشتند. مرحوم حاج آقا مصطفی یکی از بیوتی که بعد از زندانی شدن امام با آنجا ارتباط داشتند، بیت مرحوم آقای مرعشی بود که با ایشان ارتباط نزدیکی داشتند و میرفتند و میآمدند. 18/11/1389
-
برگی از خاطرات
ادیب چیرهدست
جناب آقای محمدرضا حکیمی قدّساللّٰهنفسه دانشمندی جامع و ادیبی چیرهدست و اندیشهورزی نوآور و اسلامشناسی عدالتخواه بودند. ایشان عمر را فارغ از آرایهها و پیرایههای مادی، در خدمت معارف والای قرآن و سنّت گذرانده و آثاری ارزشمند از خود به جا نهادند. بهرهگیری از محضر پرفیض و نفس گرمِ استادان معرفت و معنویت در مشهد مقدس، ذخیرهای از توکل و تعبّد و غنای نفس در دل و جان این شخصیت عزیز به جا نهاده بود که تا آخر عمر با برکتش وی را استوار میداشت. 01/06/1400